محل تبلیغات شما

 

گفتم: اين باغ ار گل سرخ بهاران بايدش؟

گفت: صبرى تا كران روزگاران بايدش

تازيانه رعد و نيزه آذرخشان نيز هست، 

گر نسيم و بوسه هاى نرم باران بايدش

گفتم: آن قربانيان یار، آن گل هاى سرخ؟ 

گفت: آرى

ناگهانش گريه آرامش ربود؛ 

وز پى خاموشى توفانيش

گفت:اگر در سوگشان

ابر شب خواهد گريست، 

هفت درياى جهان يك قطره باران بايدش

گفتمش: خالى است شهر ازعاشقان وینجا نماند

مرد راهى تا هواى كوى ياران بايدش

گفت: چون روح بهاران آيد از اقصاى شهر

مردها جوشد ز خاك، 

آنسان كه از باران گياه؛ 

و آنچه مى بايد كنون

صبر مردان و دل اميدواران بايدش.

              ***

محمدرضا شفیعی کدکنی

شعر و داستان/امین فرومدی

 

جهانی سازی و جهانی شدن - هربرت مارشال مک لوهان دانشمند علوم ارتباطات و جامعه شناس کانادایی

گفتم: اين باغ ار گل سرخ بهاران بايدش؟

و عشق آمد / امین فرومدی

  ,باران ,بهاران ,گل ,باغ ,هاى ,    ,سرخ بهاران ,ار گل ,گل سرخ ,باغ ار

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها